مسافرت زوری دانشگاه شب اول

مسافرت فرهنگی زوری

چند روز پیش به من که (مسول انجمن شعر دانشگاه هستم  ) زنگ زدن گفتن از فعالای انجمن پنج تا خانم  و پنج تا آقا رو معرفی کن تا مجانی ببریم شمال عشق و حال

منِ بیچاره به همه زنگ زدم حدود 100 نفر تا بالاخره 2 تا آقا و 4 تا خانم رو خر کردم برن شمال

خودمم برنامه مسافرت با هم خونه و دوستام داشتم 

دیروز آقای ایکس مسول امور فرهنگی زنگ زده کلی ریچار بارم کرده که چون دانشگاهای منطقه 5 مسول انجمن ها هم میان تو باید بری

ینی تر زده شد به مسافرت مجردیمون با دوستای جون جونیم

بهم گفت راس ساعت 7 حرکته و باید یک ربع قبل اونجا باشید تو سرما اومدم تا ساعت 9 وایستادم تا بلاخره قرار شد وسایلامونو تحویل بدیم و بعد حرکت

سعی کردم یکم انرژی مثبت بدم به خودم تا حالا بااین مسافرت اجباری یکم بهم خوش بگذره

کوله پشتیمو تحویل دادم یه نفس عمیق کشیدم سوار شدم راننده قیافه دل نشینی داشت رفتم جلو پیشش نشستم معلوم بود سرما خورده یه شالگردن قرمز مشکی و یه کت کرم روشن با شلوار قهوه ای پوشیده بود. با اینکه راننده بود اطلاعات عمومی بالایی داشت خیلی باهاش حال کردم.

...

خلاصه رسیدیم اینجا هممونو پر کردن تو یه اتاق بزرگ که 40 تا تخت خواب 3 طبقه که ارتفاع هر تخت تا تخت بالایی کلا 50 سانت نیست

الان فهمیدیم که کلاس برامون گذاشتن کلاسای کوفت زهرمار ینی اومدیم زندان یه جا بخوابیم و بعدشم کلاس همین.

نظرات 3 + ارسال نظر
ⓖⓞⓛⒾツ چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:37 ب.ظ http://flowerever.blogsky.com/

این حرف زشتیه میگی خر کردی ها
پسرم یه کم ادب مدب
لینک شدی

مجتبی سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:00 ب.ظ

آره زندان بود ولی خداییش بعضی قسمتاش قشنگ بود،من برای خودم ادیتش کردم و قسمتهای بدشو حذف کردم

مانا دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ

یعنی تفکیک جنسی نشدن ؟؟؟؟؟ یعنی همه رو با هم ریختن تو یه اتاق؟؟؟؟؟ بعیده ها...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد